ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تمثیل سرایت دادن حکم یک موضوع به موضوع دیگر به دلیل مشابهت آن دو به یکدیگر است. واژهٔ تمثیل در این بافت به معنای تشبیه کردن یا مانند کردن چیزی به چیزی دیگر بهکار رفتهاست. در استدلال تمثیلی میکوشیم تا براساس همانندی بین دو چیز، حُکمی را که برای یکی از آنها درست میدانیم برای دیگری هم درست بدانیم. نکتهٔ درخورِ توجه در این استدلال آن است که این استدلال برپایهٔ همانندی است نه محتوا. استدلال تمثیلی برپایهٔ وجهشبه بین دو چیز است؛ برای نمونه گُمان میکنیم شخصی بهنام حسین تیزهوش است. حسین برادری بهنام حسن دارد. وجهشبه حسین و حسن برادری آنها نسبت به یکدیگر است؛ ازهمینرو، میگوییم چون حسن برادر حسین است، حسن هم تیزهوش است. چنین استدلالی تنها براساس برادری بین حسین و حسن پایهگذاری شدهاست.
هرچه همانندی میان دو پدیده بیشتر باشد، استدلال تمثیلی اُستوارتر و نیرومندتر است؛ اما نتیجهٔ آن هیچگاه قطعی نیست. برای نقد استدلال تمثیلی میتوان دو روش را بهکار گرفت:
۱- نگاه کردن به جنبههای گوناگون؛ برای نمونه اگر کسی بگوید: «سخنان انسانهای بزرگ که در گذشته میزیستهاند مانند مواد آرایشیاند که پس از مدتی دیگر نباید آنها را استفاده کرد». میتوانیم در پاسخ بگوییم: ما دربارهٔ سخنان آنها گفتوگو میکنیم که پیامد اندیشهٔ بشر است نه دربارهٔ مواد آرایشی. آنگاه، به جنبههای گوناگونِ میان این دو پدیده بنگریم و بگوییم: برخی از سخنان بزرگان بخشی از اندیشه بشر را در بر میگیرند که پس از گذشتِ سدهها هنوز درست هستند.
۲- یافتنِ استدلالی دیگر دربرابرِ آن استدلال؛ روشِ رویارویی با استدلال تمثیلی نادرست، یافتنِ استدلال تمثیلی، دربرابر آن است؛ برای نمونه در رد استدلال گفتهشده در بالا، میتوان گفت: خیر، سخنان بزرگان همانند اشیایِ زیرخاکیِ ارزشمندیاند که بسیار گرانبها هستند و چهبسا با گذشت زمان به ارزش آنها افزوده میشود.[۲]